شهر

خرید و قیمت ماگ در کرج

ماگ

خرید ماگ در کرج

فعلا خرید حضوری در کرج نداریم ولی شما میتوانید برای خرید اینترنتی با شماره تماس 09917085147 تماس بگیریدو یا میتوانید از طریق واتساب، تلگرام پیام دهید و یا همچنین از طریق سایت آماندا انجام دهید.

قیمت مارگ در کرج

شما میتوانید برای مشاهده قیمت ماگ روی لینک زیر کلیک کنید.

خرید ماگ

ماگ سرامیکی

 

همچنین ببینید: خرید ماگ سرامیکی

ماگ چیست و چه کاربردی دارد ؟

ماگ یا لیوان سرامیکی نوعی لیوان از جنس سفال یا شیشه هستند که روکشی از جنس سرامیک در انها وجود دارد . ماگ چیست و چه کاربردی دارد ؟

این لیوان هایی که از جنس سرامیک هستند بیشتر برای نوشیدنی های گرم مانند قهوه و چای و… استفاده میشود . طرح این لیوان های برای مردم جذاب است . ماگ ها دو دسته هستند بعضی از انها اندازه بزرگ تری از لیوان های معمولی دارند تا نوشیدن را برای ما اسان تر کند. لیوان هایی که از جنس سرامیک است سایز های متفاوتی دارند اما بیشتر این لیوان ها 350 میلی لیتر حجم دارند که در مقایسه با لیوان های چایی خوری دوبرابر انها هستند . از این لیوان ها برای تزئین نیز استفاده میشود. این لیوان های کاربرد های زیادی دارد اما بیشتر کاربرد انها برای نوشیدنی های گرم در طول روز است .

 

خرید ماگ در تهران

 

 

 

تاریخچه شهر کرج

کرج ، شهر مرکز استان البرز، شمال مرکزی ایران . کرج حومه بزرگ تهران است که در حدود 32 کیلومتری غرب واقع شده است.

کرج در دامنه کوه های البرز واقع شده و دشتی حاصلخیز کشاورزی به سمت جنوب امتداد دارد. اگرچه این شهر نقطه توقفی در مسیر پرتردد کاروان‌های البرز بود، اما خود شهر تا اوایل قرن بیستم، زمانی که دولت ایران برای ایجاد یک مرکز صنعتی در آنجا تلاش کرد، کوچک بود. شهر مدرن فولاد، اتومبیل، ماشین آلات، منسوجات، کاغذ و محصولات غذایی تولید می کند. ترکیدن. (2011) 1,614,626.

نمایی از کانال بزرگ (Canale Grande در ایتالیایی) در غروب آفتاب با گوندولاهای روی آب که در کنار ساختمان‌ها قرار گرفته‌اند. آبراه اصلی ونیز ایتالیا
مسابقه بریتانیکا
این کجای زمین است؟
با نام بردن از این مکان های دیدنی معروف، به دور کره زمین سفر کنید.
این مقاله اخیراً توسط Noah Tesch بازبینی و به روز شده است.

ایران در سال 2006: کشوری در چهارراه
مقدمه
سرکوب و تحمل
بحران جهانی؟
رسانه ها
تصاویر
بیشتر
مشارکت کنندگان
تاریخچه مقاله
صفحه اصلی
سیاست، قانون و حکومت
سیاست و سیستم های سیاسی
ایران در سال 2006: کشوری در چهارراه

توسط استفان کینزر ویرایش تاریخچه
یک بعد از ظهر بهاری در سال 1997، تلفن دفتر نیویورک تایمز در استانبول زنگ خورد. من در آن زمان به عنوان رئیس دفتر خدمت می کردم و تماس گیرنده رئیس من، سردبیر خارجی تایمز بود. او گفت که قرار بود به زودی در ایران انتخابات برگزار شود و من را برای پوشش آن انتخاب کرده بود. او به من گفت: «برای خودت ویزا بگیر، بلیط هواپیما بخر، برو ایران و بعد بگو واقعا آنجا چه خبر است.»

تلاش برای پی بردن به آنچه واقعاً در ایران می‌گذرد قرن‌ها چالشی برای خارجی‌ها بوده است. این کشوری است که تاریخ آن به هزاران سال پیش می رسد، کشوری که هم اوج قدرت جهانی را می شناسد و هم اعماق فقر و انزوا. در تجسم مدرن خود، بیگانگان را مانند همیشه متحیر می کند. به نظر می رسد مردم آن سنت را می پذیرند در حالی که تشنه مدرنیته هستند. جامعه آنها هم به طرز وحشتناکی سرکوبگر و هم به شدت دموکراتیک به نظر می رسد. رهبران ایران کارهای زیادی برای ایجاد ثبات و آرامش در خاورمیانه انجام داده اند، اما حداقل به همان اندازه برای بی ثبات کردن آن و تلاش برای تسلط بر آن انجام داده اند. این تضادها در کنار پتانسیل عظیم ایران برای تأثیرگذاری بر روند رویدادهای جهان، آن را به یکی از جذاب ترین کشورهای جهان تبدیل کرده است.

در هفته های منتهی به انتخابات 1997، من در سراسر ایران سفر کردم و با صدها نفر از وزرای دولت گرفته تا دهقانان بی سواد صحبت کردم. تقریباً مانند همه کسانی که از آنجا دیدن می کنند، در مکان هایی توقف کردم که تاریخ غنی کشور را تداعی می کند، از ویرانه های تحسین برانگیز تخت جمشید ، پایتخت سلطنتی سابق که اسکندر مقدونی در 330 قبل از میلاد غارت کرد ، تا مساجد و کاخ های دیدنی اصفهان . هر جا ایرانی‌هایی را یافتم که بین امید و ترس سرگردان شده‌اند، می‌خواهند باور کنند که کشورشان می‌تواند یک بار دیگر به عظمت برسد، اما عمیقاً نامطمئن است که می‌تواند.

مبارزات انتخاباتی کاملاً منعکس کننده این انگیزه های رقابتی بود. یکی از نامزدها یک بوروکرات بی رنگ بود که توسط نخبگان حاکم انتخاب شده بود. یکی از مخالفان او محمد خاتمی استوزیر فرهنگ سابق که در خارج از کشور زندگی می کرد و دوست داشت از فیلسوفان غربی نقل قول کند، ناشناخته بود و به نظر می رسید که در بیشتر مبارزات انتخاباتی چیزی جز یک بره قربانی برای ذبح انتخاباتی نبود. سپس، کمتر از دو هفته مانده به رای گیری، اتفاقی افتاد که هیچ کس انتظارش را نداشت. خاتمی خیال مردمش را گرفت. او به آنها گفت که ایران باید تغییر کند، جامعه خود را باز کند و “گفتگوی تمدن ها” را با بقیه جهان راه اندازی کند. در آخرین روزهای مبارزات انتخاباتی‌اش، در حالی که مدافعان نظم قدیمی با ناامیدی تماشا می‌کردند، او محبوبیت ستاره‌های راک را به خود اختصاص داد و هر جا که می‌رفت با تحسین‌کنندگانی که نام او را سر می‌دادند، ازدحام می‌کرد. او با کسب 69 درصد آرا، با کسب 69 درصد آرا، با پیروزی قاطع به ریاست جمهوری دست یافت.

روز بعد از انتخابات در خیابان های تهران پرسه زدم و مردم را دیدم که از خوشحالی و ناباوری سرگشته بودند. همه می‌دانستند که پیروزی بزرگی بر رژیم جسور به دست آورده‌اند که بسیاری از آنها از آن متنفر بودند، اما تعداد کمی جرأت کردند حدس بزنند که سرپیچی آنها چه معنایی دارد. در یک مغازه عتیقه فروشی کوچک، مالک را دیدم که در حال مشاجره متحرک با برادرزاده اش بود که دستیار مغازه او نیز بود.

پیرمرد اصرار داشت: «این یک رفراندوم درباره آزادی بود. «رای دهندگان می گفتند که ما از اینکه مردم به زندگی خصوصی ما هجوم می آورند خسته شده ایم. کاری که ما در خانه انجام می دهیم کار خودمان است. با روی کار آمدن خاتمی، دولت دیگر به ما نمی گوید که چه چیزی می توانیم بخوانیم، چه چیزی را تماشا کنیم و چه کاری می توانیم انجام دهیم. ما به تغییر رای دادیم و دولت باید آن را به ما بدهد.»

اشتراک Britannica Premium را دریافت کنید و به محتوای انحصاری دسترسی پیدا کنید.
اکنون مشترک شوید
از پشت پیشخوان برادرزاده اش لبخندی زد و سرش را به نشانه مخالفت آرام تکان داد. وی گفت: خاتمی رئیس نیست و نخواهد بود. در این کشور رئیس جمهور تصمیم نمی گیرد. شاید خاتمی ایده های خاصی داشته باشد اما قدرت واقعی نداشته باشد.

مناظره در آن فروشگاه، تضادی را که ایران مدرن را شکل می‌دهد و نیز عدم اطمینان دنیای خارج در مورد اینکه ایران چیست و چه می‌تواند تبدیل شود، متبلور شد. ایران کشوری بزرگ و بسیار پرافتخار است که به شدت به میراث غنی خود آگاه است و تمایلی به پذیرش دستورات هیچ قدرت خارجی ندارد. این کشور همچنین ناامن و سردرگم است، مردم آن عمیقاً بر سر اینکه چه نوع جامعه ای را در خانه خود می خواهند و چه نقشی باید در جهان ایفا کنند، اختلاف نظر دارند. ایران ممکن است از این معمای به عنوان یک ملت قانون شکن بیرون بیاید، کشوری که با انگشت شست به دنیا می زند و به سمت رویارویی های خطرناک با دیگر دولت ها و گروه های دولت های قدرتمند پیش می رود. با این حال، همچنین می‌تواند به نمونه‌ای از دموکراسی و ثبات در منطقه‌ای تبدیل شود که اطلاعات کمی از هر یک از آنها دارد. این دوگانگی است، این تضاد،

سرکوب و تحمل
بسیاری از کشورهای خاورمیانه امروزی مخلوقات مدرن هستند. مرزهای آنها نه از طبیعت یا تاریخ، بلکه از هوس های استعمارگرانی که در کلوپ های مردان در پایتخت های اروپایی گرد هم می آمدند تا روی نقشه ها خط بکشند. به همین دلیل است که برای مثال، توصیف یک سنت «واقعی» اردنی یا میراث عربستان سعودی یا آگاهی عراقی دشوار است. در مورد ایران دقیقا برعکس است. این یکی از قدیمی ترین و با اعتماد به نفس ترین کشورهای جهان است. در ذهن مردم آن، آنها کم و بیش به یک زبان صحبت کرده اند و هزاران سال است که در همان مرزها زندگی کرده اند. آنها احساس بسیار قوی نسبت به خود و سنت های غنی خود دارند. وقتی کشورهای جوان‌تری مانند ایالات متحده، که قدرتمندانه مسلح است اما گاهی اوقات درک تاریخی ضعیفی دارد، سعی می‌کنند به آنها بگویند که چه کار کنند، احساس توهین می‌کنند.

پادشاهی که ایران را در قرن ششم پیش از میلاد متحد کرد ، کوروش کبیر ، برخی از قلمرو خود را با جنگ تصرف کرد اما شاهزادگان دیگری را با مذاکره به قلمرو خود آورد. او به خاطر اعلام مدارا نسبت به مردمان تسخیر شده، به جای سرکوب آنها، و آزادی اسیران عبری در بابل و اجازه دادن به آنها برای بازگشت به سرزمین خود مشهور بود. بنابراین این سرزمین، اگرچه دوره‌های تاریک‌گرایی و سرکوب را سپری کرده است، اما یکی از اولین کسانی بود که به اهمیت تساهل و تنوع پی برد. وکیل ایرانی شیرین عبادیاو در سخنرانی خود با پذیرش جایزه صلح نوبل در سال 2003، به پذیرفتن این میراث اشاره کرد. او خود را “از نوادگان کوروش کبیر، امپراتوری که 2500 سال پیش در اوج قدرت اعلام کرد که “بر سلطنت نخواهد ماند” نامید. مردم اگر آن را نخواستند. ”

کوروش و جانشینانش امپراتوری را ساختند که از یونان، در سراسر ترکیه و لبنان امروزی، از طریق استان‌های آفریقای شمالی لیبی و مصر، و تا کرانه‌های رود سند امتداد داشت. زمانی که اسکندر به سرزمین پارسی نفوذ کرد و تخت جمشید را ویران کرد، شکست بزرگی متحمل شد، اما از آن زمان تاکنون چندین دوره شکوفایی، نفوذ و نوآوری فرهنگی را تجربه کرده است.

در قرن هفتم، زمانی که مهاجمان عرب سرزمین را در نوردیدند و آن را به تصرف خود درآوردند، تحولی عمیق در ایران رخ داد. دین خود، اسلام را با خود آوردند و در طول چند نسل تقریباً همه ایرانیان آن را پذیرفتند. نام اسلام که اکنون اکثر ایرانیان به آن معتقدند، به نام تشیع ، به نظر آنها واقعی ترین شکل است. برخی از متعصبان مسلمان سنی مانند اسامه بن لادن ، اما همچنان آن را نوعی ارتداد می دانند و شیعیان را مسلمان واقعی نمی دانند.

در آغاز، انشعاب بین اسلام سنی و شیعه خونین و دردناک بود. هر دو بنیانگذار بزرگ سنت شیعه، علی و حسین به شهادت رسیدند. بر اساس افسانه، حسین حتی پس از بریدن سرش به خواندن قرآن ادامه داد. این میراث به شیعیان احساس درد جمعی بخشیده است و در مواقع بحران تشنگی برای الگوبرداری از شهادت پدرانشان.

در زمان نخستین سلسله شیعیان ایران، صفویان ، که در سال 1501 به قدرت رسیدند، ایران به اوج قدرت جهانی رسید. صفویان اصفهان را به مرکز پرجنب و جوش تجارت و فرهنگ جهانی تبدیل کردند، اما در عین حال با خشونتی حکومت کردند که حتی با معیارهای آن عصر تکان دهنده بود. آنها نماد چیزی بودند که یکی از نویسندگان مدرن آن را “آمیختگی عجیب ظلم و لیبرالیسم، بربریت و پیچیدگی، شکوه و شهوت، که تمدن ایرانی را تشکیل می‌داد.”

صفویان حدود دو قرن قدرت را در دست داشتند و سرانجام در برابر هجوم افغانستان در سال 1722 فروپاشیدند. بعداً کشور تحت حاکمیت طایفه ای فاسد و متلاشی شده به نام قاجارها قرار گرفت که بی کفایتی آنها ایران را به وضعیت بدبختی و انقیاد رساند. به قدرت های خارجی از آنجایی که خاندان قاجار در اواخر قرن نوزدهم به کام مرگ فرو رفت، نه توسط یک طایفه فئودالی دیگر، بلکه توسط نیرویی که در ایران جدید بود، به چالش کشیده شد: دموکراسی. ترکیبی از روشنفکران مدرن ایرانی و نخبگان سنتی اصلاح‌طلب، جنبش توده‌ای قدرتمندی را ایجاد کرد که در انقلاب مشروطیت دورانی 1905 به اوج خود رسید.

از آن زمان ایرانیان تشنه دموکراسی بوده اند. آنها تقریباً بیش از هر همسایه‌ای از آن برخوردار بوده‌اند، اما تقریباً به اندازه‌ای نیست که آنها را راضی کند. به مدت 20 سال از سال 1921، آنها توسط یک سرباز تبدیل به امپراتوری اداره می شدند که از سال 1925 خود را رضا شاه پهلوی می نامید . او ملتی را که در آستانه انقراض بود، اما هیچ مخالفتی را تحمل نمی‌کرد، دوباره جان بخشید و به منتقدانش رحم نکرد.

پس از جنگ جهانی دوم، ایرانیان یک رهبر رویایی که جوهر واقعی دموکراسی را پذیرفته بود، محمد مصدق را به قدرت رساندند. بزرگترین دستاورد مصدق ملی شدن صنعت نفت کشور بود که تحت کنترل یک انحصار قدرتمند بریتانیایی، شرکت نفت انگلیس و ایران بود. این اقدام جسورانه او را به یک قهرمان ملی تبدیل کرد و جایگاهی در تاریخ ایران برایش تضمین کرد، اما به سقوط او نیز انجامید. در سال 1953، انگلیسی‌ها که از چالش مصدق با قدرت خود خشمگین بودند و با سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا همکاری نزدیک داشتند، ترتیبی دادند که او را سرنگون کنند. این امر دوران جدیدی را در تاریخ ایران باز کرد – دوره ای که تحت سلطه پسر رضاشاه، محمدرضا شاه پهلوی بود، که با سرکوب فزاینده حکومت کرد تا زمانی که خود او در دوره سلطنت سرنگون شد.انقلاب اسلامی 1978-1979 .

رژیم جدید یک حکومت انقلابی اسلامی را به قدرت رساند و آنها ثابت کردند که با آمریکا دشمنی دارند. این رژیم در اقدامی که جهان را شوکه کرد، به دانشجویان تندرو اجازه داد 66 دیپلمات آمریکایی را به گروگان گرفته و آنها را بیش از 14 ماه در اسارت نگه دارند. بحران گروگان گیری ایران به نابودی ریاست جمهوری جیمی کارتر کمک کرد و واشنگتن و تهران را به دشمنانی سرسخت تبدیل کرد. از آن لحظه، هرکدام از هر فرصتی برای آسیب رساندن به دیگری استفاده کرده اند، مانند زمانی که ایالات متحده به دشمن سرسخت ایران، صدام حسین در طول جنگ وحشتناک ایران و عراق در دهه 1980 کمک کرد.

ایالات متحده از ابزارهای زیادی برای تضعیف ایران استفاده کرد. گروه‌های انقلابی ایران را تشویق کرد، تحریم‌های اقتصادی را علیه ایران اعمال کرد و به شدت تلاش کرد تا از ساخت خطوط لوله‌ای که می‌تواند نفت و گاز خود را به کشورهای اطراف برساند، جلوگیری کند. این فشار پس از رئیس جمهور تشدید شد. جورج دبلیو بوش در سال 2001 به قدرت رسید. بوش نام معروف ایران را به همراه عراق و کره شمالی به عنوان بخشی از “محور شرارت” در جهان معرفی کرد و در دومین سخنرانی خود در مراسم تحلیف خود مدعی شد که ایران به “حامی اصلی تروریسم در جهان تبدیل شده است.” ” معاون رئیس دیک چنی تاکید کرد که “ایران در صدر فهرست” نقاط مشکل جهان قرار دارد. کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجهسابقه حقوق بشر ایران را “چیزی که مایه نفرت است” خواند. همه گفتند که امیدوارند دیپلماسی راه حلی برای مشکلات بین دو کشور پیدا کند، اما به نظر می رسید بسیاری آن را بن بست می دانند.

برخی از سیاستگذاران آمریکایی بر این باورند که ایالات متحده نباید با ایران درگیر شود، زیرا مذاکره با رژیمی که می‌خواهد نابود کند یا حداقل امیدوار است به زودی سقوط کند، منطقی نیست. آمریکایی ها نیز از سابقه ایران در حمایت از تروریسم در سراسر جهان ناراحت هستند. عوامل ایرانی با حمایت دست کم برخی از جناح های رژیم، مخالفان تبعیدی را در پایتخت های مختلف اروپا ترور کردند. حمله به پایگاه های نظامی آمریکا؛ و حتی به گفته چندین سازمان اطلاعاتی، بمب گذاری در سال 1994 در یک مرکز جامعه یهودیان در بوئنوس آیرس را برنامه ریزی کرد که 85 نفر را گرفت. به نظر می رسد رژیم امروز، در سال 2006، از این مسیر جنایتکارانه عقب نشینی کرده است، اما اگر انتظار دارد به عنوان عضوی در جامعه جهانی با او رفتار شود، تضمین های معتبری را ارائه نکرده است.حزب الله لبنان که به طور ستیزه جویانه با روند متزلزل صلح خاورمیانه مخالف است، با این حال به نظر می رسد حتی این مورد نیز برای مذاکره باز باشد. حل و فصل مناقشه اسرائیل و فلسطین از نظر بسیاری به عنوان پیش نیاز مطلق برای ثبات در خاورمیانه تلقی می شود، و اگرچه ایران هیچ دوستی برای روند صلح نداشته است، اما اگر بتوان ایران را به این سمت وسوسه کرد، ستیزه جویانه بودن آن می تواند آن را به یک نیروی منحصر به فرد با ارزش تبدیل کند. موقعیت آن را تعدیل کند.

امروز ایران در چنگال یک رژیم سرکوبگر است. به نظر می رسد برخی از رهبران آن نه تنها از غرب، بلکه از ایده های پیشرفت و مدرنیته نیز متنفرند. با این حال، این رژیم یک استبداد متعارف نیست، بلکه ایرانیان رعایایی مطیع هستند که به راحتی می توان آنها را سرکوب کرد. در بخش اعظم 10 سال گذشته، ایران تحت حاکمیت دو دولت بوده است. یکی یک دموکراسی کارآمد است که با انتخابات، مطبوعات پر جنب و جوش، و کادری از سیاستمداران اصلاح طلب کامل می شود. دیگری گروهی از محافظه کاران کوته فکر است که عمدتاً از آخوندها تشکیل شده است، که از بسیاری جهات ارتباط خود را با توده ها از دست داده اند و گاهی به نظر می رسد برنامه ای جز بستن روزنامه ها و جلوگیری از تغییرات دموکراتیک ندارند.

خارجی ها ممکن است ببخشند که ایران را کشوری می دانند که هرگز نمی تواند تصمیم بگیرد. آیا باید زندانبانانی را که از مخالفان سوء استفاده می کنند مجازات کند یا به آنها پاداش دهد؟ آیا باید با خارجی هایی که می خواهند بر برنامه هسته ای آن نظارت کنند همکاری کند یا از آنها سرپیچی کند؟ آیا باید به اصلاح طلبان اجازه ورود به مجلس را بدهد یا آنها را تحریم کند؟ به نظر می رسد مقامات ایرانی در مورد این سؤالات و سؤالات بی شمار دیگر با خود تناقض بی پایان دارند و مواضع خود را از روزی به روز دیگر تغییر می دهند. پشت بلاتکلیفی ظاهری آنها یک مبارزه دائمی میان جناح های مختلف وجود دارد، از گارد قدیمی اسلام گرا گرفته تا شورشیان دموکراتیک که می خواهند ایران را به روی جهان بزرگتر باز کنند. یک گروه برای مدتی مسلط است، سپس گروه دیگر قوی تر می شود.

محمد خاتمی
محمد خاتمی
دوران ریاست جمهوری خاتمی که از سال 1997 تا 2005 به طول انجامید، برای بسیاری از ایرانیان ناامید کننده بزرگی بود. اگرچه خاتمی هرگز از اصول اصلاح طلبانه خود دست برنداشت، اما به نظر می‌رسید که تمایلی به مبارزه برای آنها نداشت و به نظر می‌رسید که تسلیم فشار روحانیون مرتجع شده است که هر فریاد برای تغییر را میکروب بیماری هولناکی می‌نگرند – و هنوز هم آن را می‌دانند. ملت را آلوده کند زمانی که خاتمی در آخرین سال ریاست جمهوری خود در جمع دانشجویان دانشگاه تهران حاضر شد، سخنان او را با شعارهای خشمگینانه «شرمنده!» قطع کردند. و “آزادی های وعده داده شده شما کجاست؟”

با وجود ناکامی‌های آشکار خاتمی، او مرکز ثقل سیاسی کشورش را تغییر داد. او به دنیا نشان داد که ایران دارای اکثریت قوی است که خواهان تغییر هستند. ریاست جمهوری او همچنین روشن کرد که ایران یک کشور پادگان بسته مانند کره شمالی نیست و رژیم آخوندی آن یک دیکتاتوری خود ویرانگر مانند دیکتاتوری که صدام حسین بر عراق تحمیل کرد نیست. رهبران آن، از جمله آخوندهای مرتجع، کاملاً منطقی هستند. اندیشه های سیاسی و اجتماعی در ایران اکنون بیش از هر زمان دیگری از زمان مصدق به بعد آزادانه بحث می شود.

به نظر می رسید که انتخابات سال 2005 که برای انتخاب جانشین رئیس جمهور خاتمی برگزار شد، موازنه سیاسی ایران را به شدت به سمت جناح محافظه کار تر تغییر داد. محمود احمدی نژاد ، شهردار سابق تهران که با آخوندها همسو بود، پس از آن که شورای نگهبان از شرکت اکثر نامزدهای اصلاح طلب خودداری کرد، پیروز شد. او سابقه همکاری با گروه هایی را داشت که از هر ابزاری از جمله خشونت برای حفظ پاکی دینی نظام اسلامی استفاده کرده اند. او همچنین خطر رویارویی کشورش با غرب بر سر برنامه هسته ای ایران را مطرح کرد. در زمان روی کار آمدن او، ترس از این برنامه به موضوع اصلی روابط آشفته ایران با جهان خارج تبدیل شده بود.

اگرچه مقامات ایرانی اصرار دارند که برنامه هسته‌ای آن‌ها فقط اهداف صلح‌آمیز دارد، ممکن است خارجی‌ها مشکوک شوند که هدف واقعی آن تولید سلاح اتمی است. از دیدگاه ایران، این کاملا منطقی است. اسرائیل، دشمن احتمالی در هر درگیری آینده، سلاح هسته ای دارد. ایالات متحده آمریکا که هم در مرز غربی ایران (در عراق) و هم در مرز شرقی آن (افغانستان) نیرو دارد. حتی هند و پاکستان، دو قدرت متوسطی که ایران خود را با آنها مقایسه می کند، دارای زرادخانه هسته ای هستند. دیدن اینکه چگونه ایرانیان می توانند به این نتیجه برسند که منافع امنیتی آنها مستلزم دستیابی به چنین تسلیحاتی نیز هستند، دشوار نیست.

با این حال، برای قدرت های خارجی، و به ویژه برای ایالات متحده، چشم انداز یک ایران مجهز به سلاح هسته ای وحشتناک و غیرقابل تحمل است. مشخص نیست که آیا رژیم اسلامی ایران امروز از گروه های تروریستی حمایت می کند یا خیر، اما به وضوح این کار را در دهه 1990 انجام داد. این کشور، همانطور که همیشه در دل خود داشته است، میل به یک قدرت مسلط در خاورمیانه و آسیای مرکزی را در خود دارد. این حقایق، همراه با اعتقاد شیعیان به ایثار و شهادت، بسیاری از رهبران جهان را به این نتیجه رسانده است که باید از ورود ایران به باشگاه هسته ای جلوگیری کرد. این درگیری می تواند به یک بحران جهانی تبدیل شود.

یکی از راه‌های پیشنهادی برای جلوگیری از این بحران ممکن است برای قدرت‌های جهانی، به‌ویژه ایالات متحده، انجام یک «معامله بزرگ» با ایران باشد. همانطور که توسط برخی از رهبران اروپایی پیش بینی شده است، این ممکن است شامل تضمین های امنیتی جدید برای ایران، پایان دادن به تحریم های اقتصادی و سایر اقداماتی باشد که ایران را از بسیاری از نقاط جهان منزوی کرده است، و انواع امتیازات دیگر در ازای یک تعهد قابل راستی آزمایی که ایران این کار را نخواهد کرد. سلاح های هسته ای تولید کنند رهبران اروپایی سعی کرده اند چنین معامله ای را انجام دهند، اما به طور آشکار ناموفق بوده اند. فقط ایالات متحده می تواند به ایران آنچه را که می خواهد ارائه دهد: تضمینی برای اینکه مورد حمله قرار نگیرد و در عوض با او به عنوان یک عضو عادی جامعه جهانی رفتار شود.

در دوره‌های مختلف در دوران مدرن، رهبران آمریکا با رژیم‌های سرکوبگر مذاکره کرده‌اند، از جمله برخی که مرتکب جنایاتی بسیار بدتر از هر آخوند ایرانی شده‌اند. ایران و ایالات متحده حتی زمانی که به نفع آنها به نظر می رسید با یکدیگر مذاکره کرده اند، همانطور که در جریان ایران-کنترا انجام دادند. با این حال، ایران یکی از معدود کشورهایی است که به نظر می‌رسد ایالات متحده آن را فراتر از رنگ‌پریدگی سیاسی در نظر می‌گیرد، کشوری که باید به آن هشدار داده شود و تهدید شود، اما هرگز برای مذاکره جدی به میز مذاکره دعوت نشد.

انقلاب اسلامی 1978-1979 شوک بزرگی برای ایالات متحده بود که هرگز به طور کامل از آن خلاص نشد. ایران منبع امن نفت، بازار بزرگی برای تسلیحات آمریکایی و پایگاهی بود که ایالات متحده از آن قدرت را در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن پیش بینی می کرد. مبارزانی که پس از انقلاب در آنجا قدرت را به دست گرفتند، تنفر از ایالات متحده می جوشیدند، ایالات متحده که آنها را مسئول از بین بردن دموکراسی خود در سال 1953 و حمایت از محمدرضا شاه پهلوی خودکامه به مدت 25 سال می دانستند. آنها خشم خود را با گروگان گرفتن دیپلمات های آمریکایی و بر اساس گزارش های اطلاعاتی آمریکا، حمایت مالی از حملات علیه اهداف نظامی آمریکا در لبنان، عربستان سعودی و جاهای دیگر نشان دادند. این وقایع باعث شد آمریکایی‌ها احساس کنند که عمیقاً مورد ظلم قرار گرفته‌اند. بسیاری بر این باورند که رژیم ایران از مجازاتی که سزاوار آن است رهایی یافته است. آنها همچنان به دنبال راهی برای ایجاد آن هستند. ایده مذاکره با رژیمی که آنها آن را مسئول اقدامات شنیع تروریستی می دانند برای آنها نفرت انگیز است.

این انگیزه در تضاد شدید با روابط محترمانه ایالات متحده با ویتنام است، کشور دیگری که در دهه 1970 ضربه ویرانگری به ایالات متحده وارد کرد. در برخورد با ویتنام، مقامات آمریکایی تصمیم گرفتند نارضایتی های قدیمی را فراموش کنند و با هم در جهت اهداف مشترک همکاری کنند. آنها در تعاملات خود با ایران چنین کاری نکرده اند. این ممکن است به این دلیل باشد که بسیاری از آمریکایی ها به این نتیجه رسیده اند که جنگ آنها در ویتنام تصور نادرست بوده است. آنها در مورد ایران به چنین نتیجه ای نرسیده اند.

اینکه آیا مذاکرات جدی بین واشنگتن و تهران منجر به پیشرفت خواهد شد یا خیر، به دور از اطمینان است. تندروها در هر دو پایتخت قطعاً سعی در تضعیف آنها خواهند داشت. علاوه بر این، ایران اکنون نسبت به سال‌های گذشته در حال کمتری برای سازش است. این تا حدی به این دلیل است که انتخاب رئیس جمهور احمدی نژاد قدرت مبارزانی را که ایده مذاکره با ایالات متحده را رد می کنند، تثبیت کرده است. با این حال، تغییر وضعیت جهان، رهبران ایران را نیز به شدت تشویق کرده است. ایران روابط خوبی با هند، چین و روسیه ایجاد کرده است که همگی خواهان خرید نفت و گاز طبیعی ایران هستند، بنابراین ایران دیگر مانند دهه 1990 احساس انزوا نمی کند. همچنین موازنه خاورمیانه را در نتیجه حمله آمریکا و اشغال عراق در سال 2003 به نفع خود می بیند.

رهبران ایران عملیات آزادی عراق را بسیار مطلوب برای منافع خود می دانند. این امر منجر به سقوط صدام حسین، سرسخت ترین دشمن ایران در خاورمیانه شد. تعداد زیادی از نیروهای آمریکایی را که به سختی برای حمله احتمالی به ایران باقی مانده است، سرنگون کرد. و ایالات متحده را در دادگاه افکار جهانی منزوی کرد. در مناطق شیعه نشین عراق، خلأ قدرتی برجای گذاشت که ایران برای پر کردن آن عجله داشت. یکی از افسران ارشد اطلاعاتی ایران دو سال پس از تهاجم آمریکایی‌ها گفت: «در سرتاسر عراق، افرادی که ما از آنها حمایت می‌کردیم در قدرت هستند».

شادی او قابل درک بود. سرویس‌های اطلاعاتی ایران دهه‌ها برای تقویت نفوذ خود در عراق تلاش کرده بودند، اما تا زمانی که ایالات متحده این فرصت را به آنها نداد، موفقیت چندانی نداشتند. اکنون جنوب عراق که بر اساس قانون اساسی جدید عراق یک منطقه نیمه خودمختار است، از نظر سیاسی به ایران نزدیکتر شده است. جای تعجب نیست که بسیاری از استراتژیست های ایرانی بر این باورند که کشورشان به عنوان برنده واقعی عملیات آزادی عراق ظاهر شده است.

ایران از منابع انسانی و طبیعی برخوردار است تا بتواند حداقل به اندازه قدرت های منطقه ای مانند برزیل، ترکیه و آفریقای جنوبی موفق باشد، اما مردم ایران تحت رژیمی رنج می برند که شکست هایش تنها یک سیستم سیاسی دموکراتیک و انبوهی از آسیب های اجتماعی را برای آنها به ارمغان آورده است. . بسیاری در خرده فرهنگ رو به رشدی که حول اینترنت، تلویزیون ماهواره ای و سایر ابزارهای خرابکارانه می چرخد، فرار می کنند، اما از اعتراض سیاسی دوری می کنند. آنها به یاد دارند که در اواخر دهه 1970 علیه یک رژیم سرکوبگر شورش کردند تا خودشان را با رژیمی بیابند که از بسیاری جهات حتی بدتر بود. این به آنها آموخت که عاقلانه‌تر است که اجازه دهیم رویدادهای سیاسی مسیر خود را طی کنند تا اینکه به شیوه‌هایی شورش کنند که تنها باعث افزایش ناراحتی آنها شود.

اگرچه ایران امروز تهدیدی آشکار برای نظم جهانی است، اما احتمالات وسوسه انگیزی نیز دارد. انقلابیون اسلامی عمیقاً منفور به نظر می رسند. جمعیت عظیمی از جوانان – دو سوم ایرانیان زیر 35 سال – باسواد، تحصیل کرده و مشتاق تغییرات دموکراتیک هستند. و برخلاف اکثر همسایگان خود، ایرانیان تجربه جمعی بیش از یک قرن مبارزه برای دموکراسی و همچنین آرزوی پرشور آزادی واقعی را به اشتراک می گذارند. بسیاری در تاریخ خود الهام می گیرند.

بحران جهانی؟
با توجه به سابقه بی اعتمادی متقابل ایران و آمریکا، چشم انداز آشتی چیست؟ رهبران هر دو کشور عمیقاً متقاعد شده‌اند که آرمان خودشان عادلانه است، حتی تا حدی که معتقدند خدا در کنار آنهاست. این باعث می شود که حل این درگیری به ویژه دشوار باشد.

بخشی از این به دلیل تضاد ادراکات است. ایالات متحده قدرت مسلط جهان است و نه تنها حق قضاوت در مورد سایر کشورها، بلکه همچنین مجازات کسانی را که آنها را “دولت های سرکش” می داند، به عهده گرفته است. از نظر واشنگتن، ایران شبیه بسیاری از کشورهای جهان سومی است که تحت حکومت مستبدان هستند، اما در معرض این یا آن نوع فشارهای آمریکا هستند. ایرانی ها دنیا را کاملا متفاوت می بینند. کشور آنها هزاران سال است که وجود داشته است و کمک های بزرگی به فرهنگ جهانی کرده است. مانند دیگر ملل باستانی، بارها و بارها برخاسته و سقوط کرده است. رهبران آن مضحک می‌دانند که ایالات متحده، که آن‌ها آن را یک کشور متکبر جدید می‌دانند که در حال حاضر وارد دوره افول شده است، فرض کند که درباره هر چیزی به آنها سخنرانی کند. تا زمانی که این برداشت ها کمی به یکدیگر نزدیکتر شوند،

بیست و پنج سال خصومت تند بین ایران و ایالات متحده ممکن است به نظر نشان دهد که این کشورها، حداقل در شکل‌های کنونی حکومت‌شان، مقدر شده‌اند که دشمن باقی بمانند. با این حال، در زیر سطح خشمگین رابطه آنها، آنها علایق مشترک زیادی دارند. هر دو نسبت به قدرت و نیات کشورهای عرب سنی محتاط هستند. هر دو از جنبش های رادیکال سنی مانند طالبان و القاعده متنفرند . ایران همچنین دارای ذخایر عظیم نفت است، کالایی که آمریکایی‌ها بیش از هر کس دیگری روی زمین مصرف می‌کنند. این دو کشور به دور از دشمنان طبیعی، متحدان بالقوه ای هستند.

این دیگر یک دیدگاه حاشیه ای نیست. در سال 2004، یک کارگروه تحت حمایت شورای روابط خارجی در نیویورک و به ریاست دو رکن تشکیلات سیاست خارجی آمریکا، رابرت ام. گیتس ، رئیس سابق سیا و زبیگنیو برژینسکی، مشاور سابق امنیت ملی، «رویکرد استراتژیک بازنگری شده در قبال ایران را توصیه کرد. ”

به نفع ایالات متحده است که به طور انتخابی با ایران برای ارتقای ثبات منطقه، منصرف کردن ایران از دستیابی به تسلیحات هسته‌ای، حفظ منابع انرژی قابل اعتماد، کاهش تهدید ترور، و رسیدگی به «کسری دموکراسی» که خاورمیانه را فرا گرفته است، درگیر شود. ،” آنها نوشتند. یک بیانیه اساسی اصول، مطابق با بیانیه 1972 شانگهای که توسط ایالات متحده و چین امضا شد، می‌تواند برای تشریح پارامترهای تعامل ایالات متحده و ایران، تعیین اهداف کلی برای گفت‌وگو، و اطمینان بخشی به حوزه‌های سیاسی داخلی مربوطه ایجاد شود. هر دو طرف.”

در حالی که ایران برنامه هسته ای خود را ادامه می دهد، در آستانه رویارویی بالقوه مرگبار با جهان خارج قرار دارد. ستیزه جویی بسیاری از رهبران آن و بسیاری از همتایان آنها در واشنگتن، چشم انداز سازش را به شدت کاهش داده است. با این حال، بدون چنین مصالحه ای، ایران ممکن است خود را در مرکز یک بحران جهانی بیابد. این امر باعث می شود که درک این سرزمین باستانی بیش از هر زمان دیگری برای جهان خارج مهم باشد.

استیون کینزر
تهران
مقدمه
شخصیت شهر
چشم انداز
مردم
اقتصاد
اداره و شرایط اجتماعی
زندگی فرهنگی
تاریخ
حقایق سریع
خلاصه تهران
مطالب مرتبط
آزمون ها
رسانه ها
تصاویر
بیشتر
مقالات بیشتر در مورد این موضوع
خواندن اضافی
مشارکت کنندگان
تاریخچه مقاله
صفحه اصلی
جغرافیا و سفر
شهرها و شهرک ها
شهرها و شهرکها TZ
تهران
سرمایه ملی ایران

عناوین جایگزین: تهران
توسط علی مدنی پور ویرایش تاریخ
خلاصه
خلاصه ای از این موضوع را بخوانید
تهران: مسجد در بازار
تهران: مسجد در بازار
تهران
تهران
تهران ، همچنین تهران ، پایتخت ایران و مرکز استان (استان ) تهران، واقع در شمال مرکزی ایران در دامنه رشته کوه البرز نیز نوشته می شود. از زمان تأسیس به عنوان پایتخت توسط آقا محمدخان در بیش از 200 سال پیش، تهران از یک شهر کوچک به یک کلان شهر بزرگ تبدیل شده است: تهران در منطقه ای شهری با 14 میلیون نفر جمعیت، بزرگترین شهر ایران و یکی از پرجمعیت ترین شهرها است. شهرهای جهان منطقه شهر، 270 مایل مربع (707 کیلومتر مربع). ترکیدن. (2016) شهرستان, 8,693,706.

شخصیت شهر
تهران با توپوگرافی دراماتیکی که منعکس کننده نزدیکی آن به بلندترین قله کشور است، دروازه ایران به جهان خارج است. تصویر تهران در خارج از کشور به شدت تحت تأثیر انقلاب ایران بوداواخر دهه 1970 در دو دهه آخر قرن بیستم، صفحه‌های تلویزیونی و مقالات روزنامه‌ها در سرتاسر جهان، تهران را به‌عنوان شهری عمیقاً مذهبی و آغشته به سنت، که علیه مدرن‌سازی و غرب‌گرایی می‌جنگد، نشان می‌دادند. در حالی که تصویر ایرانی از خود مردمی باستانی با تاریخ طولانی و میراث غنی است، تهران این تصاویر را به چالش می کشد، زیرا شهر جسمانی نسبتاً جوان است. اکثر ساختمان ها پس از اواسط دهه 1960 ساخته شده اند و میانگین سنی جمعیت حدود 31 سال است. بسیاری از موسسات شهر حتی جوان تر هستند. این غالباً همزیستی ناخوشایند قدیم و جدید، تداومو تغییر، و شکاف اجتماعی عمیق بین غنی و فقیر مشخصه شهر است، که باعث سرزندگی و همچنین تنش و آشوب می شود – که در دو انقلاب و بسیاری از جنبش های اجتماعی در طول قرن بیستم منعکس شده است.

چشم انداز
سایت شهر
ایران: کوه دماوند
ایران: کوه دماوند
مرکز شهر در عرض جغرافیایی 35 درجه و 41 دقیقه شمالی و طول جغرافیایی 51 درجه و 26 دقیقه شرقی است. تهران در دامنه‌های جنوبی رشته کوه البرز که کمانی را در امتداد ساحل دریای خزر در شمال ایران دنبال می‌کند، قرار دارد. بلندترین قله اش،کوه دماوند (دماوند) بیش از 18400 فوت (5600 متر) ارتفاع دارد و در روزهای صاف از تهران قابل مشاهده است. بلندترین نقطه ایران، دماوند نیز بالاتر از هر قله دیگری در میان قله های غرب آن در آسیا و اروپا قرار دارد. دماوند که در افسانه های ایرانی برجسته است ، برای ایرانیان همان اهمیتی دارد که کوه فوجی به ژاپنی ها می دهد. اهمیت نمادین این سایت و قرار گرفتن آن در مسیر تجاری تاریخی شرق به غرب ( جاده ابریشم) تضمین کرده اند که این منطقه برای چندین هزار سال محل سکونت قابل توجهی بوده است. خط الراس توچال (12904 فوت [3933 متر])، محل یک مکان محبوب اسکی و تفریحی که با مجموعه ای از تله کابین ها به شهر متصل است، از شمال بر شهر مسلط است، در حالی که بخش جنوبی شهر به سمت کویر ، کویر واقع شده است. در شمال مرکزی ایران

شمالی ترین محدوده شهر در حدود 5600 فوت (1700 متر) بالاتر از سطح دریا و جنوبی ترین محدوده حدود 3600 فوت (1100 متر) قرار دارد. حدود 2000 فوت (600 متر) بین ارتفاعات شمالی و لبه های جنوبی شهر، حدود 19 مایل (30 کیلومتر) فاصله وجود دارد. این تفاوت چشمگیر در ارتفاع و موقعیت تهران بین کوه و کویر تأثیر بسزایی بر ویژگی های اجتماعی و کالبدی شهر داشته است.

آسمان‌خراش‌هایی در منطقه تجاری جاکارتای مرکزی، اندونزی، در اطراف گذرگاه Jalan Jenderal Sudirman.
مسابقه بریتانیکا
مسابقه پایتخت های آسیایی
چقدر پایتخت های آسیا را می شناسید؟ این مسابقه نام کشوری در قاره آسیا را به شما نشان می دهد و باید پایتخت آن را شناسایی کنید.
اقلیم
تهران دارای آب و هوای گرم و خشک است که در بسیاری از مناطق مرکزی ایران مشترک است. اگرچه تابستان بسیار طولانی است، اما این شهر از چهار فصل متمایز برخوردار است و رشته کوه البرز مانع از رسیدن رطوبت دریای خزر در شمال به شهر می شود. میانگین سالانه دما در تهران 63 درجه فارنهایت (17 درجه سانتیگراد)، با میانگین بالاترین سالانه 73 درجه فارنهایت (23 درجه سانتیگراد) و کمینه سالانه به طور متوسط ​​حدود 53 درجه فارنهایت (12 درجه سانتیگراد) است. دمای شدید می تواند در تابستان به حداکثر 109 درجه فارنهایت (43 درجه سانتیگراد) و در زمستان به حداقل 5 درجه فارنهایت (15- درجه سانتیگراد) برسد. این شهر دارای میانگین بارندگی سالانه حدود 10 اینچ (230 میلی متر) است و به طور متوسط ​​48 روز یخبندان در سال را تجربه می کند.

چالش های رو به رشد زیست محیطی تهران عبارتند از:آلودگی هوا ، آب، زمین و صوتی . وسایل نقلیه موتوری، سوخت خانگی و تمرکز صنایع باعث ایجاد آلودگی جوی می شوند که به دلیل تأثیر کوه های اطراف و بارندگی محدود نمی توان آنها را پاک کرد. برای دو سوم سال، آلاینده های ناشی از سوخت های فسیلی در داخل گنبدی از هوای گرم به دام می افتند. بادهای شمالی به اندازه کافی قوی نیستند که بتوانند هوای آلوده را به حرکت درآورند و بادهای اصلی که از سمت غرب، جنوب و جنوب شرقی می وزند، آلودگی بیشتری را از تولیدات صنعتی در آن مناطق به همراه دارند.

اشتراک Britannica Premium را دریافت کنید و به محتوای انحصاری دسترسی پیدا کنید.
اکنون مشترک شوید
کنار هم قرار گرفتن کوه ها و بیابان ها، شرایط اقلیمی متنوعی را در شهر و در نتیجه جغرافیای اجتماعی متنوع ایجاد کرده است. از نظر تاریخی، جمعیت مرفه‌تر شهر ، کوهپایه‌های شمالی را برای اقامت تابستانی خود انتخاب می‌کردند، جایی که درختان فراوان‌تر و تابستان‌ها خنک‌تر از جنوب بودند، که در مجاورت کویر، تابستان‌های گرم‌تر و غبارآلودتری را تجربه می‌کردند و درختان کمتری داشتند. در قرن بیستم، با آسان‌تر شدن رفت و آمد بین شهر و حومه، ارتفاعات شمالی به بخشی از شهر تبدیل شد.

چیدمان شهر
چیدمان شهری تهران با تمایز واضح هسته-حومه مشخص شده است. هسته قدیمی بخش کوچکی از شهر را تشکیل می دهد که در آن تعدادی ساختمان و مؤسسه قدیمی وجود دارد. مسجد و مدرسه علمیه مطهری (سپهسالار سابق) با گنبدها و مناره هایش، یکی از چشمگیرترین بناهای شهر در قرن نوزدهم بود. بازار مرکزی با کیلومترها خیابان های مسقف، تالارهای تجاری گنبدی شکل، مساجد و کاروانسراها ، به عنوان یک جاذبه گردشگری و همچنین مرکز فعالیت اقتصادی باقی مانده است. نزدیک بازار و پارک مرکزی شهر، محل ارگ سلطنتی قدیمیدر حال حاضر توسط بسیاری از ساختمان های دولت مرکزی اشغال شده است. بیشتر فعالیت ها و خدمات تجاری در هسته قدیمی و گسترش آن به سمت شمال واقع شده است که عمدتاً بین دهه 1860 و 1940 توسعه یافته است. هسته شهر توسط مناطق مسکونی و حومه های در حال رشد احاطه شده است. مناطق مسکونی قدیمی‌تر به سبک سنتی خیابان‌های باریک پرپیچ‌وخم و کوچه‌هایی که به ساختمان‌های یک یا دو طبقه در اطراف یک حیاط مرکزی منتهی می‌شوند، ساخته شده‌اند. برخی از خانه‌های بزرگ‌تر در این مناطق مسکونی قدیمی‌تر که قبلاً توسط یک خانواده زندگی می‌کردند، اکنون تحت فشار ترکیبی چند اشغال خانوارهای کم‌درآمد و مهاجر قرار دارند .، و گسترش فعالیت تجاری. در مقابل، نواحی مسکونی جدیدتر شامل خیابان‌های عریض‌تر، مستقیم و ساختمان‌هایی با ارتفاعات مختلف با حیاط‌های دیوارکشی شده است. با وجود میراث غنی معماری، تعدادی از بناهای تاریخی از آثار ساخت و ساز و گسترش متحمل شده اند. تنها تعداد کمی از بناها برای حفاظت در فهرست قرار گرفتند، اگرچه در پایان قرن بیستم حدود 5000 ساختمان با ارزش تاریخی و معماری تنها در نواحی بازار (بازار) و عدلاجان (عودلاجان) شناسایی شده بود.

دورتر، به ویژه به سمت جنوب و غرب، گسترش شهر روستاها و شهرهای اقماری را فرا گرفته است و شکاف شمال به جنوب در ساختار شهر حکم می کند .ویژگی این مناطق مسکونی در کنار فضاهای سبز، خیابان‌های پردرخت، و آب و هوای معتدل‌تر، گروه‌های درآمدی عمدتاً متوسط ​​و بالا که ساکن شمال هستند، از اقامتگاه‌های بزرگ‌تر، تراکم جمعیت کمتر تقسیم شده به خانوارهای کوچک‌تر، ارزش زمین بالاتر و دسترسی بیشتر به خدمات و امکانات با کیفیت در مقابل پس‌زمینه کوه‌های مرتفع، ویژگی‌های غالب منظره شهر در شمال، ساختمان‌های مرتفع مدرن است که منجر به افق متنوع‌تر می‌شود. شمال که با طیف وسیعی از مزایای فیزیکی و اجتماعی از جنوب متمایز است، در کل مستعد مشکلات کمتری است که در جنوب رایج است – مشکلات مرتبط با سیل، سیستم های ناکافی مدیریت فاضلاب و آلودگی هوا .

یکی دیگر از ویژگی های مهم ساختار شهری، محورهای آن است. یک محور اولیه که توسط تعدادی خیابان شمالی-جنوبی (از جمله بلوار ولی عصر [پهلوی سابق]) تشکیل شده است، مرکز جنوب را به شمالی ترین بخش شهر متصل می کند. ارزش زمین در امتداد محور شمال به جنوب زیاد است و بسیاری از امکانات و امکانات رفاهی شهر در آن متمرکز شده است. یک محور فرعی که عمدتاً توسط خیابان انقلاب (شاه رضا سابق) تعریف می‌شود، از شرق به غرب امتداد دارد و محور اصلی را در زوایای قائم قطع می‌کند. میدان‌های اصلی در امتداد این دو محور دارای برخی از مهم‌ترین نقاط کانونی شهر، از جمله هتل‌ها، سفارت‌ها، و موزه‌ها، علاوه بر تعدادی پارک و فضای سبز هستند. این محوری تا حد زیادی نتیجه رابطه متقابل بین هسته – پیرامون و تقسیمات شمال – جنوب است و همچنین منعکس کننده تعدادی از الگوهای سنتی استفاده از زمین است:چهارباغ یا باغ چهارجانبه سنتی ایرانی.

مردم
تراکم جمعیت ایران
تراکم جمعیت ایران
تهران به عنوان مرکز اداری کشور و بزرگترین بازار کار آن، به طور مستمر از نظر وسعت رشد کرده است و در اوایل قرن بیست و یکم حدود یک دهم جمعیت ایران را در خود جای داده است. نرخ رشد شهر بین اواسط دهه 1950 و 1960 به اوج خود رسید. با کاهش سرعت رشد شهر، حومه شهرها تا اواسط دهه 1980 با سرعت بیشتری رشد کردند، زمانی که نرخ رشد آنها نیز شروع به کاهش کرد.

رشد کند تهران، تا حدی به دلیل روند کلی حومه نشینی، منجر به زوال فیزیکی و کاهش جمعیت در نواحی مرکزی شهر شد. گسترش مشاغل به مناطق مسکونی، افزایش مقررات ترافیکی، تغییر در مرزهای اداری شهر، توسعه صنعت شناور، در دسترس بودن زمین و سوخت ارزان، افزایش قطبیت اجتماعی، و انتظار شهروندان برای استانداردهای زندگی بالاتر، همگی در کنار هم قرار گرفته اند. روند حومه نشینی را تشویق می کند که باعث کاهش بافت فیزیکی مرکزی ترین مناطق شهر شد. در مقایسه، کاهش رشد کلان شهرها به دلیل کاهش نرخ رشد طبیعی و کاهش مهاجرت است. نرخ زاد و ولد به طور کلی کند شده است، جدا از دوره کوتاهی در اوایل دهه 1980 در اوج انقلاب و جنگ.هزینه های زندگی ، مشکلات فزاینده ازدحام و تراکم بیشتر جمعیت، محدودیت در فعالیت های صنعتی، بیکاری و سایر مشکلات اقتصادی و رشد حومه شهرها و سایر مناطق شهری در ایران.

در مجموع، تهران بسیار جوان است. در پایان قرن بیستم، میانگین سنی جمعیت حدود 31 سال بود. این روند به ویژه در مناطق حاشیه ای، به ویژه محله های فقیرتر در جنوب، جایی که خانواده های بزرگتر مهاجران اخیر از مناطق روستایی زندگی می کنند، مشاهده می شود. مناطق پیرامونی نیز نسبت بیشتری از مردان را نشان می دهد که عمدتاً مردانی از استان های دیگر یا کشورهای همسایه در جستجوی کار در شهر هستند.

در پایان قرن بیستم، بیش از سه پنجم ایرانیانی که محل سکونت خود را تغییر دادند، مهاجرت به پایتخت را انتخاب کردند. مهاجران از سراسر کشور، به ویژه از مناطق مرکزی و شمالی از لحاظ تاریخی ثروتمندتر و پرجمعیت تر، وارد شدند. بی ثباتی در کشورهای همسایه طی دهه های 1980 و 1990، از جمله تهاجمات عراق ، اشغال و جنگ در افغانستان و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی.، همچنین مهاجرت به شهر را تشدید کرد. اگرچه در آغاز قرن بیست و یکم اکثریت تهرانی‌ها در این شهر متولد شده بودند، اما بخش بزرگی از آنها ریشه در سایر نقاط ایران داشتند که آینه کشوری چند قومیتی و چند زبانه بود که در آن فارس‌ها در کنار اقلیت‌های قومی قابل توجه آذربایجانی‌ها اکثریت را تشکیل می‌دهند. , کرد , ترکمن , عرب , لر , بلوچ .

توزیع ایمان در بین جمعیت تهران تقریباً منعکس کننده کل ایران است. ساکنان تهران عمدتاً مسلمان هستند که اکثریت آنها شیعه هستند و دارای جوامع مذهبی دیگری از اقلیت های مسیحی ، یهودی و زرتشتی هستند.

در آغاز قرن بیست و یکم، خانواده هسته ای تا حد زیادی جایگزین خانواده گسترده شده بود. با جابجایی پایه های اقتصادی از کشاورزی به نفع صنعت و خدمات، نیاز اقتصادی خانواده های بزرگ کاهش یافته است. نسل‌های قدیمی‌تر اغلب عقب ماندند زیرا خانواده‌های مهاجر عمدتا جوان‌تر به شهرها نقل مکان کردند. تاکید بر خانواده هسته ای نیز با اقدامات دولتی مانند سیاست مسکن و جیره بندی زمان جنگ و قیمت بالای زمین که توسعه واحدهای مسکونی کوچکتر را تشویق می کرد، مورد تاکید قرار گرفت. با تغییر به سمت خانواده هسته ای، میانگین اندازه خانواده به طور متوسط ​​به حدود چهار عضو کاهش یافت. تغییرات اضافی در ساختار خانواده سنتی شامل افزایش میانگین سن ازدواج اول و افزایش نرخ طلاق بود. خانواده و خویشاوندیبا این حال، به‌ویژه به‌عنوان مکان‌های اجتماعی شدن و به‌عنوان شبکه‌های حمایتی که به افراد کمک می‌کند تا با مشکلات مختلف اقتصادی و اجتماعی کنار بیایند، مهم باقی می‌مانند.

اقتصاد
تهران مرکز اقتصادی ایران است. علی‌رغم تلاش‌های متعدد برای تنوع بخشیدن به اقتصاد کشور، صنعت نفت تحت سلطه‌ی آن است که از تهران توسط دولت ملی کنترل می‌شود. در آغاز قرن بیست و یکم، نفت چهار پنجم درآمد ارزی ایران را تشکیل می داد. این کشور حدود یک دهم ذخایر نفت خام جهان را در اختیار داشت و ذخایر گاز طبیعی آن تنها از ذخایر اتحاد جماهیر شوروی سابق بیشتر بود.

چندین دهه رشد مداوم اقتصادی در اواخر دهه 1970 و 1980 با ظهور انقلابی که تلاش برای تغییر اقتصادی بنیادی داشت، متوقف شد ( نگاه کنید به ایران: انقلاب ایران، 1978-1979 )، هشت سال جنگ با عراق ( به ایران مراجعه کنید ). -جنگ عراق )، کاهش قیمت نفت، عدم سرمایه گذاری، تورم بالا، و از دست دادن سرمایه و نیروی کار ماهر. چشم انداز کلی اقتصاد که با اصلاحات اقتصادی لیبرال که در دهه 1990 دنبال شد، بهبود روابط سیاسی و اقتصادی با غرب، جذب سرمایه از طریق وام های خارجی و افزایش قیمت نفت، ایران را قادر ساخت تا مسیر بازگشت به جهان را بیابد. بازار

از آنجایی که درآمدهای حاصل از صنعت نفت در اقتصاد گردش می‌کرد، آنها اغلب از فعالیت‌های غیرمولد و بخش عمومی بزرگ حمایت می‌کردند که پس از ملی شدن انقلابی بانک‌ها و بسیاری از شرکت‌های خصوصی بزرگ، رشد چشمگیری داشت. قبل از موج خصوصی سازی که در دهه 1990 برجسته شد، تقریباً نیمی از تهرانی های شاغل توسط دولت استخدام می شدند. همراه با خدماتی که از این کارگران بخش دولتی حمایت می کرد، اکثریت جمعیت شهر به منابع بخش دولتی وابسته بودند.

روند اشتغال تا حد زیادی نشان می دهد که مردان تامین کنندگان اصلی اقتصادی هستند. جوانان تهران در یافتن فرصت‌های اقتصادی با مشکلاتی روبرو بوده‌اند، و اگرچه اکثر زنان به‌طور سنتی خارج از خانه کار نمی‌کنند، بخش فزاینده‌ای به دنبال مشارکت در اقتصاد از طریق اشتغال با حقوق در خارج از خانه هستند. اگر سالمندان نمی توانند برای تامین هزینه های خود کار کنند، باید توسط فرزندانشان حمایت شوند. شبکه خویشاوندی اغلب به عنوان ساختار حمایتی اولیه در غیاب مقررات رفاه اجتماعی کافی عمل می کند. دستفروشی‌های خیابانی، تمیز کردن شیشه‌های جلو، و سایر اشکال شغل غیررسمی یا غیررسمی اغلب توسط ارقام رسمی بیکاری پنهان می‌شوند.

تولید، امور مالی و سایر خدمات
در پایان قرن بیستم، بیش از یک سوم مشاغل در تهران مربوط به خدمات اجتماعی و شخصی، حدود یک پنجم در زمینه تولید و حدود یک ششم مربوط به فروش بود. حمل و نقل، ساخت و ساز و خدمات مالی هر کدام نسبت کمتری از نیروی کار را استخدام می کردند. به طور کلی، خدمات تقریباً دو سوم نیروی کار را تشکیل می دهند، با نسبت کمتری در فعالیت های صنعتی و مقدار ناچیزی در کشاورزی مشغول به کار هستند. خرده فروشی، امنیت و خدمات عمومی و خدمات اجتماعی در بخش خدمات غالب هستند. صنایع تولیدی شامل ماشین آلات و تجهیزات فلزی، نساجی، چوب، مواد شیمیایی، معدن، کاغذ و فلزات اساسی است. تهران حدود یک پنجم شرکت های ایران را در خود جای داده است. اکثر شرکت ها بسیار کوچک هستند و بیش از چهار پنجم آنها کمتر از پنج کارگر را استخدام می کنند.

حمل و نقل
به دلیل ازدحام تهران، حرکت در سراسر شهر می تواند چالش مهمی باشد. شبکه جدیدی از قطارهای زیرزمینی که بیش از 20 سال در دست ساخت بود و به دلیل انقلاب، جنگ و کمبود بودجه مختل شده بود، اولین خطوط خود را در آغاز قرن بیست و یکم بسیج کرد. ساخت شبکه بزرگراه ها در شهر پس از آتش بس پس از جنگ ایران و عراق در اواخر دهه 1980 از سر گرفته شد. گسترش شبکه‌های مسکن و حمل‌ونقل تهران، اما در بسیاری از موارد به بی‌توجهی یا آسیب‌های قابل توجه به بافت شهر قدیمی منجر شده است.

اداره و شرایط اجتماعی
دولت
شهر تهران به ۲۲ ناحیه (به فارسی: mantataqeh ) تقسیم می‌شود که هر کدام دارای شهرداری خاص خود (به فارسی: شهرداری ) زیر چتر شهرداری بزرگ‌تر تهران هستند. اولین مجلس پس از انقلاب مشروطه (1906) برای سازمان شهرداری به ریاست شهردار و کنترل شورایی از نمایندگان منتخب قانونگذاری کرد. این چارچوب قانونی به طور گسترده حتی پس از انقلاب ایران نیز ادامه داشته است(1978-1979). در طول بیشتر قرن بیستم، شوراهای شهر منتخب به طور متناوب برقرار بودند و امور محلی به طور کامل از نفوذ دولت مرکزی که همچنان تا حدودی اقتدار خود را حفظ می کرد، مستقل نشد. پس از وقفه ای طولانی، شورای شهر تهران در سال 1999 با حمایت از تأسیس شوراهای مشورتی محله ای منتخب در سال 2006 مجدداً تأسیس شد. اگرچه بحث برانگیز بود و عمدتاً در معرض نوسانات مختلف اجتماعی و اقتصادی قرار داشت، اما تلاش های شهرداری برای تأمین درجه ای از استقلال مالی از دولت مرکزی این کشور در دهه 1990 موفقیت هایی داشت و اقدامات مشابهی توسط شهرداری های دیگر کشور اتخاذ شد.

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *